“Book Descriptions: شنل کهنه را از یک صندوق قدیمی بیرون آوردیم که در خانهی پدربزرگ ماندگار شده بود. با وجود قدیمی بودن و بیدخوردگی، باشکوه است. میتوان خود را از سر تا پا در میان آن پوشاند و از سرما مصون ماند. ما بلایای بسیار از سر گذرانده بودیم. از هیچچیز نمیهراسیدیم و مصیبتهای دیگری نیز در پیش داشتیم. دعاها را فراموش کرده بودیم. زندگی امیدها را از ما ستانده بود. دعاها و امیدها از میانمان رخت بربسته بودند، بیبازگشت. امروز زمانهی دیگری است. من باید به سویی بروم و تو به سویی دیگر. ما این شنل کهنه را دو پاره خواهیم کرد.” DRIVE