“Book Descriptions: روایتی جذاب و خواندنی از سه سال زندگی در شرایط محاصره و اشغال فوعه و کفریا پر از ایدههای خلاقانه و جذاب.
همه از خانه ها وحشت زده بیرون زدیم. از همسایه ها سوال می پرسیدیم "چه خبر شده؟ از ادلب چه خبر؟ بعد فهمیدیم ارتش تا مرکز استان ادلب عقب نشینی کرده. نیروهای امنیتی هم تا شهر "مسطومة" عقب کشیده اند و چند روز بعد تا "أريحا". عقب می رفتند و عقب تر و ناامیدی به جان ما چنگ می انداخت. باز هم عقب تر. دست آخرتا "جورين"هم ارتش عقب نشینی کرد. حالا ما مانده بودیم و ما. بین وحشت و ناباوری. گوشه خانه هایمان کز کرده بودیم. تنها ... در روستایی که حالا به محاصره افتاده بود. بدون برق، بدون تلفن...حالا یک تماس تلفنی سخت تر از این حرفها شده بود. ما در خانه هایمان زندانی شدیم. در روستای خودمان...” DRIVE