“Book Descriptions: به نظر میرسد ویرایش در ایران با روشنفکری پیوندی دارد. ویراستاران زیادی هستند که خود را جزو دستۀ روشنفکران میشمارند و شغل خود را یک عمل روشنفکرانه قلمداد میکنند. عینک دارند و کتابهای مرجع کتوکلفت، دقت و وسواس حسنه و البته گاهی هم غبغب پرباد! افرادی هم هستند که خودشان ویراستار یا حتی کتابخوان نیستند و تصوری عمومی از این حرفه دارند؛ اما ویراستاران را، به سبب ارتباط با کتاب و دفتر، در حکم روشنفکران مینگرند و اگر، فرضاً، حرکتی غیرمدنی از یک ویراستار سر بزند، با تعجب میپرسند: «شما دیگه چرا؟!» به عبارت دیگر، نهتنها عدهای از ویراستاران خود را روشنفکر میپندارند، تلقی عمومی هم نسبت به آنان اغلب همین است. من به چنین پیوندی اعتقاد ندارم. ویرایش لزوماً با انتلکت نسبتی ندارد (تازه اگر ثابت نکنیم که نسبت معکوس دارد، جای شکرش باقی است!) و هر اهل کتابی را هم نمیتوان روشنفکر خواند. نهتنها هر اهل کتابی، که هر اهل قلمی را نیز نمیتوان در میان روشنفکران نشاند. این تصور که هر کس کتاب و مجله میخواند یا شغلش به نحوی با خواندن و نوشتن، و بهویژه ادبیات، ارتباط دارد روشنفکر است، میراث زمانهای است که تعداد بیسوادان فراوان بود و هر کس به قدر خواندن روزنامه سواد داشت منورالفکر محسوب میشد. اینکه از صدر مشروطه تا به امروز تمام روشنفکران ایرانی اهل کتاب و قلم بودهاند گزارهای صحیح است ولی عکس آن صادق نیست: تمام کسانی که اهل کتاب و قلماند روشنفکر نیستند و ویراستاران به طریق اولیٰ نیستند، چون اساساً آنچه ویرایش میکنند حاصل ﺗﺄملات و تولید فکر فرد دیگری است. ممکن است در میان ویراستاران نیز روشنفکر به هم برسد، چنانکه در میان پزشکها و پلیسها و نجارها و معلمها و بقالها و دیگر گروههای شغلی. عمده این است که بپذیریم روشنفکری تابعی از شغل نیست و ویراستاری یک شغل است. پس چرا تعدادی از ویراستاران خود را عضو جامعۀ روشنفکری میشمارند و اغلب، اگر تریبونی بیابند، از گلایهها و غرغرهای روشنفکرانه هم دریغ نمیکنند؟ چرا وقتی فاتحانه از کشف اشتباه قلمی مترجمی نامدار یا نویسندهای بزرگ صحبت میکنند، بحث را مبارزاتی جلوه میدهند و، در مقام روشنفکر، به دفاع از حیثیت قلم برمیخیزند؟ فضای حاکم بر تحلیلهای ویراستارانه و سلسلۀ استدلالها چگونه است که از بحث بر سر کسرۀ اضافه یا های غیرملفوظ میتوان به این نتیجه رسید که «مملکت صاحب ندارد»؟! چطور ویرایش به روشنفکری میپیوندد؟ این پیوند، یا تصور این پیوند، از کجا ناشی شده است؟ برای یافتن پاسخ این پرسش ناچاریم به عقب برگردیم و نگاهی به تاریخچۀ ویرایش در ایران بیندازیم (میگویم تاریخچه و نه تاریخ؛ «چه» نشانۀ تصغیر است). با مروری کلی بر گذشتۀ نهچندان پرفراز و نشیب این حرفه در ایران، میتوانیم بهوضوح دریابیم که ریشۀ چنین تصوری از کجا آب میخورَد: از ﻣﺆسسۀ انتشاراتی فرانکلین” DRIVE