“Book Descriptions: من یک خیمه هستم، اما نه یک خیمه معمولی. کمی کنجکاو هستم و خیلی خیلی حواس جمع. نخی که با آن درست شدم به من قدرت های شگفت انگیزی داد. یک جورهایی شبیه آدمها شدم. خانم زینب صاحبم، اسمم را گذاشت «ماهتابی». هر وقت اسم ماهتاب یادم می آمد، نخ هایم درخشان تر و براق تر میشدند، مثل ماهتابی که توی آسمان برق می زند و همه جا را پر از نور می کند. آماده اید داستان خانواده ای که با آنها به سفر پر ماجرایی رفتم را برایتان بگویم؟! شک ندارم خوشتان می آید.” DRIVE