شفق در خم جاده‌ی بی‌رهگذر (جستارهایی درباره‌ی خاطره و خیال و عشق و شهر)

(By André Aciman)

Book Cover Watermark PDF Icon
Download PDF Read Ebook

Note: If you encounter any issues while opening the Download PDF button, please utilize the online read button to access the complete book page.

×


Size 27 MB (27,086 KB)
Format PDF
Downloaded 668 times
Status Available
Last checked 14 Hour ago!
Author André Aciman

“Book Descriptions: این کتاب گزیده‌ای‌ست از جستارهای دو کتاب Flase paper و Homo Irrealis از آندره آسیمان.

آندره آسیمان به سال 1951 در خانواده‌ای فرانسوی زبان ـــ‌که البته اعضای خانواده به زبان‌های ایتالیایی، یونانی، لاتینی، و عربی هم صحبت می‌کردند‌ـــ در اسکندریه‌ی مصر متولد شد. چهارده‌ـ‌‌پانزده سال بیشتر نداشت که بر اثرِ غائله‌ی بحران کانال سوئز و در جوِّ ایامِ ملی‌گرایی، تمام خانواده به همراه پدر ـــ‌که کارخانه‌دار موفقی بوده انگار‌ـــ‌ به‌اجبار کوچانده شدند، چون از یهودیانی بودند که سجل مصری نداشتند. پس خانواده مجبور به ترک خانه و مهاجرت از اسکندریه و رها کردن همه‌چیز می‌شود. پشتِ سر خاطره‌ی زندگی‌ای ناتمام می‌ماند و خیال زندگی‌ای که می‌شد داشت.
از این‌جاست که زندگیِ آسیمان ـــ‌و خانواده‌اش‌ـــ می‌شود حکایت جابجایی‌های چندباره و زیستن در جایی جز اکنون و تمنّای مدام آینده و جایی دیگر. خودش می‌گوید آن وقت‌ که مصر بوده دلش نمی‌خواسته آن‌جا باشد، در تمنّای ترکِ مصر بوده و در رؤیای زندگی در پاریس.
«دوست داشتم همه‌چیز همان‌طور که هست بماند، چون این هم میل مشترکِ آدم‌هایی است که همه‌چیزشان را باخته‌اند، رگ‌و‌ریشه‌شان، توانِ زایشِ دوباره‌شان. شاید حرکت کنند، این‌جا و آن‌جا بروند، بکوچند، آواره باشند، اما در همان حالِ‌ گذار هم دچار یک‌جور سکونند؛ دقیقاً چون ریشه‌‌ در جایی ندارند، پس تحرّکی هم به آن معنا ندارند، از تغییر واهمه دارند، و عوض آن‌که در جست‌و‌جوی خاک باشند، به هر چیزی تکیه می‌کنند. تبعیدی خانه و کاشانه‌اش را از دست داده که هیچ، یافتنِ جایی دیگر هم در توانش نیست، راستش اصلاً فکرش را نمی‌تواند بکند. بعضی‌هاشان که مفهوم خانه و آشیانه را هم از یاد برده‌اند؛ سعی می‌کنند معنا و مفهوم خانه و وطن را با جا و مکانِ تازه‌شان ازنو بسازند، درست به‌سان عاشقِ وانهاده‌ای که عشقِ تازه را بر ویرانه‌های عشقِ قبلی بنا می‌کند. بعضی آدم‌ها تبعید را با خود می‌کشند و می‌آورند و هر جا باشند بر سرِ خود آوار می‌کنند.»”